طراحی پلهای بتنی
منظور از طراحی پلهای بتنی تعیین پیکربندی، ابعاد و مشخصات قطعات پل است. به نحوی که سه هدف اصلی شامل ایمنی، عملکرد مطلوب و پایایی در آن رعایت شده باشد. این پلها با سنگدانههای معمولی و سیمان پرتلند یا سیمان آمیخته ساخته میشوند. مقاومت مشخصه پلهای بتنی حداقل برابر ۲۰ مگا پاسکال (نیوتن بر میلیمتر مربع) است.
ایمنی
منظور از ایمنی این است که مجموعه سازه، شامل قطعات و اتصالات آن، طوری سازمان داده شود که سازه از انسجام و پایداری کافی برخوردار باشد.
- تحت اثر بارها و سربارهای متعارف آسیب نبیند.
- در اثر بارها و سربارهای استثنایی گسیخته نشود و فرو نریزد.
عملکرد مطلوب
منظور از عملکرد مطلوب این است که سازه برای بهرهبرداری پیش بینی شده از آن مزاحمت فراهم نکند.
- تحت اثر بارها و سربارهای متعارف در آن ترک خوردگی و تغییر شکل بیش از حد بوجود نیاید بطوریکه نسبت به ایمنی سازه ایجاد نگرانی نکند.
- در اثر لرزش در بهرهبرداری کنندگان احساس ناامنی بوجود نیاید.
پایایی
منظور از پایایی این است که مصالح سازه کیفیت خود را در تمام طول عمر پیش بینی شده حفظ کند، بطوریکه در اثر پیری، فرسودگی، خوردگی و مانند آن، ایمنی و قابلیت بهرهبرداری سازه بیش از حد تقلیل نیابد.
روش طراحی پلهای بتنی
روش طراحی پلهای بتنی، طراحی در حالات حدی است. در این روش سازه طوری طراحی میشود که با حاشیه ایمنی مشخصی، تحت هیچ یک از شرایط نامساعد بارگذاری به هیچ یک از حالتهای ویژه که اصطلاحاً حالتهای حدی نامیده میشوند، نرسد. حالتهای حدی حالاتی هستند که سازه، یا قسمتهایی از آن، تا رسیدن به آنها، وظایف خود را بطور کامل انجام میدهد. ولی پس از رسیدن به هر یک از آنها قادر به انجام وظایف خود در آن حالت خاص نیست. حالات حدی به دو گروه عمده حالات حدی نهایی و حالات حدی بهرهبرداری تقسیم میشوند.
حالات حدی نهایی
به حالاتی گفته میشود که به حداکثر ظرفیت باربری سازه یا قسمتی از آن مربوط میشوند.
- از دست رفتن تعادل سازه یا قسمتی از آن به عنوان یک جسم صلب.
- تغییر شکل یا تغییر مکان سازه یا قسمتی از آن در حدی که شکل هندسی و در نتیجه رفتار سازه را به کلی تغییر دهد.
- رسیدن سازه به حداکثر ظرفیت باربری خود به یکی از صورتهای زیر است.
- در هم شکستن مقاطع قطعات یا اتصالات آنها به دلیل گسیختگی یا تغییر شکلهای بیش از حد یا خستگی در مصالح آنها. این حالت حالت حدی نهایی مقاومت نامیده میشود.
- تبدیل شدن سازه یا قسمتی از آن به مکانیزم.
- از دست رفتن پایداری کل سازه و یا قسمتی از آن.
حالات حدی بهرهبرداری
حالاتی که به معیارهای قابلیت بهرهبرداری سازه یا پایایی آن مربوط میشوند.
- تغییر شکل بیش از حد سازه یا اجزای آن بنحوی که به عملکرد مناسب سازه اثر نامطلوب گذاشته و به سازه آسیب برساند.
- لطمات موضعی نظیر ترک خوردگی، پوسته شدن یا از هم پاشیدن بیش از حد بتن بطوری که لزوم نگهداری بیش از حد متعارف را ایجاب کند. و خطر خوردگی در آرماتور را افزایش دهد. در نتیجه به عملکرد مناسب سازه آسیب برساند.
- لرزش بیش از حد سازه در اثر بارهای بهرهبرداری، نیروی باد یا عوامل دیگر بطور ی که در استفاده کنندگان از سازه ایجاد نگرانی کند یا عملکرد سازه را مختل نماید.
- در مواردی که سازه برای عملکرد نامتعارف خاصی طراحی میشود ممکن است حالتهای حدی دیگری متناسب با این شرایط خاص مطرح شوند. که وقوع آنها عملکرد سازه را دچار اختلال کنند. این حالتها با تشخیص مهندس تعیین میشوند.
نکات اجرایی و طراحی پلهای بتنی
- اجزای مختلف سازه و اتصالات آنها باید چنان سازماندهی شوند که پایداری کلی و انسجام سازه تامین شود. در این مورد به ویژه باید اطمینان حاصل شود که سازه در اثر آسیب موضعی اتفاقی دچار گسیختگی زنجیرهای نخواهد شد.
- پایایی سازه باید با پیشبینی مناسب تامین شود. برای این امر رعایت مشخصات فنی اجرایی شامل کیفیت و حداقل مقدار سیمان، کیفیت آب، نسبت آب به سیمان، نوع و کیفیت دانههای سنگی، حداکثر مواد زیان آور در مواد متشکله بتن، نسبتهای اختلاط، شرایط ریختن و جا دادن بتن، مراقبت بتن، سطوح واریز، درزهای سازهای و مانند اینها الزامی است.
- طراحی سازه باید جزیی از جریان (طراحی – اجرا – نگهداری) تلقی شود. و نسبت به صحت هر یک از این سه جزء اطمینان حاصل شود. در این مورد به ویژه باید نوع مصالح مصرفی و چگونگی تولید آنها از استانداردهای مشخصی تبعیت کنند. کیفیت اجرا با نظارت صحیح تضمین شود. و رعایت ضوابط استفاده و نگهداری از سازه توسط مسئولین کنترل شود.
طراحی در حالت حدی نهایی مقاومت
در این حالت حدی، طراحی اعضای مختلف سازه چنان صورت میگیرد که مقاومت نهایی، یا حداکثر ظرفیت باربری عضو در هر مقطع، بزرگتر یا مساوی با تلاشهای موجود در آن مقطع تحت اثر بارهای نهایی وارد به سازه باشد. در تعیین مقاومت نهایی مقطع و نیز در مقادیر بارهای نهایی، ضرایب ایمنی مورد نظر در طرح منظور میشوند.
کنترل در حالات حدی بهرهبرداری
این حالات شامل دو حالت حدی تغییر شکل و ترک خوردگی است. تغییر شکلها و ترک خوردگیهای ایجاد شده در هر عضو، تحت اثر بارهای بهرهبرداری وارد به سازه کوچکتر از مقادیر مشخصی باشند که در طرح مورد نظر بودهاند.
ضرایب تشدید بارها
این ضرایب در مقادیر مشخصه بارها و سایر عاملها ضرب میشوند. مقادیر این ضرایب، بسته به آنکه میزان عدم اطمینان نسبت به برآورد هر بار چه اندازه است، برای بارهای مختلف متفاوتاند.
ضرایب تقلیل مقاومتها
این ضرایب در مقادیر مشخصه مقاومتهای بتن و فولاد ضرب میشوند. این ضرایب منعکس کننده عدم اطمینان موجود در کیفیت مصالح، نحوه اجرا، درستی ابعاد و اندازه قطعات هستند.
ضریب جزیی ایمنی اصلاحی
این ضریب در مواردی که اهمیت قطعه و پیامدهای گسیختگی آن، از جمله شاخص بودن نوع گسیختگی مانند نرم یا ترد بودن آن مورد نظر باشد، به کار گرفته میشود. این ضریب بنا به مورد یا در مقاومت قطعه ضرب میشود و آن را کاهش میدهد. یا در بارها یا عاملها ضرب میشود و آنها را افزایش میدهد. این ضریب، ضریب اصلاحی نامیده میشود.
اصول تحلیل طراحی پلهای بتنی
منظور از تحلیل سازه تعیین تلاشهای موجود در مقاطع مختلف سازه و تغییر مکان نقاط مختلف آن تحت اثر عاملهای وارد بر آن، با در نظر گرفتن مشخصات هندسی و مکانیکی آن است. در تحلیل سازه باید نامساعدترین حالات به لحاظ عملکرد توام ترکیبات محتمل عاملها در نظر گرفته شود.
روش تحلیل سازه در پلها تحلیل خطی است. در این روش تحلیل تمام تلاشها در مقاطع مختلف سازه با فرض خطی بودن رفتار مصالح و کوچک بودن تغییر شکلهای ایجاد شده و بر اساس تئوری الاستیسیته تعیین میشوند.
روش تحلیل خطی را میتوان در انواع سازهها در حالات حدی نهایی و بهرهبرداری مورد استفاده قرار داد. ولی در سازههای متشکل از اعضای میلهای که در آنها تغییر مکان جانبی آزاد است، استفاده از این روش به شرطی مجاز است که ضریب لاغری ستونها از صد تجاوز نکند.
سختی قطعات پلهای بتنی
در تحلیل سازه پلها سختی خمشی و سختی پیچشی اعضای سازه را میتوان بر اساس مقطع ترک نخورده بدون در نظر گرفتن میلگردها، یا بر اساس مقطع ترک خورده، با در نظر گرفتن میلگردها محاسبه کرد. در مواردی که تحلیل سازه بر اساس مقطع ترک خورده انجام میشود باید با توجه به سطح تنش موجود در قطعه و این که قطعه تحت خمش تنها یا فشار و خمش قرار میگیرد، برای میزان ترک خوردگی و سختی متناسب با آن فرض مناسبی در نظر گرفت. به هر حال فرض در نظر گرفته شده در تمام مراحل تحلیل باید یکسان باشد. در پلهای با عرشه تیر دال سختی تمام عرشه را میتوان در محاسبات منظور کرد. تغییرات هندسی مقاطع نظیر تاثیر ماهیچهها نیز باید در محاسبات سختی منظور شوند.
طول دهانه مؤثر
طول دهانه موثر برای عضوی که با تکیهگاههای خود یکپارچه نباشد باید معادل فاصله محور تا محور تکیهگاهها یا طول آزاد دهانه به اضافه ارتفاع عضو، هرکدام کوچکتر است، در نظر گرفته شود.
طول دهانه موثر برای عضوی که با تکیهگاههای خود یکپارچه است، باید معادل فاصله محور تا محور تکیهگاهها در نظر گرفته شود. در اعضایی که طول تکیهگاه آنها بیشتر از دو برابر ارتفاع موثر آنهاست، طولی از عضو را که اضافه بر ارتفاع موثر عضو روی تکیهگاه است میتوان صلب فرض کرد.
طول دهانه موثر برای اعضای طره با گیرداری کامل برابر با طول آزاد آنهاست.
بارگذاری در طراحی پلهای بتنی
بارهایی که در طراحی باید مد نظر قرار گیرند شامل بارها یا عاملهای زیرند.
- عاملهای مستقیم مانند بارهای مرده، بارهای زنده و اثرات ناشی از آن مانند ضربه و نیروی گریز از مرکز و نیروی طولی وارد به عرشه پل، فشار ناشی از اثر خاک یا جریان آب، اثر باد.
- عاملهای غیر مستقیم مانند اثر زلزله، ارتعاشات، تغییرات دما، جم عشدگی بتن و نشست تکیهگاهها.
- عاملهای حین ساخت مانند بارهای ناشی از وزن قالب داربست و بتن ریزی یک جزء از پل بر روی اجزای دیگر.
تمامی بارهای وارد به پلها، بجز بارهای ناشی از زلزله، باید بر اساس ضوابط نشریه شماره ۱۳۹ سازمان مدیریت و برنامه ریزی تحت عنوان آیین نامه بارگذاری پلها تعیین شوند.
کنترل در حالت حدی بهرهبرداری
کنترل قطعات مختلف سازه در دو حالت حدی تغییر شکلها و ترک خوردگیها باید براساس محدود بودن تغییر شکلهای ایجاد شده در قطعه یا میزان بازشدگی ترک در مقطع، تحت اثر بارهای بهرهبرداری، صورت بگیرد.
ضوابط کلی طراحی مقاطع پلهای بتنی
در قطعاتی که با تکیهگاههای خود بصورت یکپارچه بتن ریزی میشوند، لنگرهای خمشی در مقاطع روی تکیهگاه را میتوان معادل مقدار این لنگر در مقطع بر تکیه گاه درنظر گرفت. در اعضایی که در مجاورت تکیهگاه دارای ماهیچه با زاویۀ ۴۵ درجه و بیشترند، مقطع لنگر خمشی طراحی باید در محلی که ارتفاع در آن یک و نیم برابر ارتفاع عضو است، در نظر گرفته شود. در اعضاء با تکیهگاههای غیر پیوسته، لنگر خمشی در مقطع انتهای دهانه موثر باید ملاک طراحی قرار گیرد.
در قطعات با مقطع متغیر، تغییرات مقطع باید در طراحی منظور شوند. در طراحی برای مقاومت در برابر بارهای جانبی باد یا زلزله فقط مقاومت قطعات بهم پیوسته سازهای باید در نظر گرفته شود.
دیافراگمها
دیافراگمها در عرشههای پلها به تیرهای نسبتاً صلبی اطلاق میشود که در انتهای تیرها یا در طول دهانه آنها، در جهت عرضی نسبت به تیرهای طولی، پیش بینی میشوند. هدف از پیش بینی این تیرها مقابله با نیروهای جانبی و حفظ شکل هندسی کلی تیرها و عرشههاست.
در پلهای با سیستم تیر – دال و یا جعبهای پیشبینی دیافراگم در انتهای عرشه الزامی است. مگر آنکه به کمک آزمایش یا تحلیل سازه بتوان نشان داد که عدم پیش بینی آنها مشکلی به لحاظ پیچش و یا تغییر شکلها در سازه ایجاد نمیکند.
در پلهای با طول دهانه بیشتر از ۱۲ متر پیش بینی دیافراگمهای عرضی با فواصل حداکثر ۱۲ متر از یکدیگر در طول دهانه تیرها، ترجیحاً در محل بیشترین مقدار لنگر خمشی مثبت، الزامی است. مگر آنکه بتوان با کمک آزمایش و تحلیل سازه نشان داد که عدم پیش بینی این دیافراگمها مشکلی در پخش عرضی بارها ایجاد نمیکند.
خمش و بارهای محوری
ضوابط طراحی قطعات بتن آرمه برای خمش و بارهای محوری در پلها تفاوت خاصی با طراحی این قطعات در ساختمانها ندارد. عمدتاً ضوابط و محدودیتهایی درباره تعدادی از مقاطع خاص است که بیشتر در پلها کاربرد دارند. از آن جمله میزان حداقل آرماتور کششی در قطعات خمشی و محدودیت در مقدار لاغری جدارهها در مقاطع قوطی شکل را میتوان نام برد. در قطعات تحت اثر فشار محوری، حداکثر بار محوری مقاوم نهایی در مواردی که قطعات دارای خاموتگذاری عادیاند نباید از ۸۰ درصد، و در مواردی که قطعات دارای خاموتگذاری به صورت مارپیچاند نباید از ۸۵ درصد مقداری که بدست میآید، بزرگتر در نظر گرفته شود.
ملاحظات مربوط به طراحی قطعات فشاری با مقطع قوطی شکل
نسبت لاغری دیوارههای مقطع قوطی شکل در قطعات فشاری نباید بیشتر از ۳۵ در نظر گرفته شود. این نسبت از تقسیم عرض دیواره به ضخامت آن بدست آورده میشود. در صورتی که با کمک شواهد تحلیلی و آزمایشگاهی بتوان بکارگیری نسبت بزرگتر از ۳۵ را تائید نمود، بکارگیری آن بلامانع است.
در مواردی که نسبت لاغری دیواره مقطع مساوی یا بزرگتر از ۱۵ است، بکارگیری فرضیات مربوطه به بلوک مستطیل تنش، مجاز نیست. حداکثر تغییر شکل نسبی بتن در دورترین تار فشاری، در مواردی که نسبت لاغری دیواره مقطع مساوی یا کوچکتر از ۱۵ است برابر با ۰/۰۰۳ و در مواردی که بزرگتر از ۱۵ است برابر با حداکثر تغییر شکل نسبی بتن که در تعیین بار بحرانی موضعی لاغرترین دیواره مقطع بدست آورده میشود، است. این مقدار نباید بزرگتر از ۰/۰۰۳ در نظر گرفته شود.
برای تعیین حداکثر تغییر شکل نسبی بتن برای بار بحرانی لاغرترین دیواره مقطع میتوان این دیواره را به صورت یک صفحه با تکیهگاههای ساده در نظر گرفت. با انجام تحلیل غیر خطی، که در آن رفتار غیر خطی بتن و فولاد در نظر گرفته شده، بار بحرانی را تعیین نمود.
ملاحظات مربوط به آرماتورها
- حداقل سطح مقطع آرماتورهای طولی در قطعات فشاری با مقطع قوطی شکل ۰/۰۰۸ و حداکثر آن ۰/۰۸ سطح مقطع بتن قطعه است. این محدودیت باید در محل وصلههای پوششی میلگردها نیز رعایت شود.
- در هر دیواره از مقطع باید حداقل دو لایه میلگرد طولی، هر لایه در مجاورت یک وجه، پیشبینی شود. سطح مقطع میلگردها در هر دو لایه باید حدوداً مساوی باشند.
- فاصله میلگردهای طولی از یکدیگر، مرکز تا مرکز، نباید بیشتر از ۱/۵ برابر ضخامت دیواره یا ۳۰۰ میلیمتر در نظر گرفته شود.
- فاصله میلگردهای عرضی از یکدیگر، مرکز تا مرکز، نباید بیشتر از ۱/۲۵ برابر ضخامت دیواره یا ۳۰۰ میلیمتر در نظر گرفته شود.
- در هر دیواره باید دو لایه آرماتورهای طولی بوسیله آرماتورهای دوخت بهم بافته شوند. آرماتورهای دوخت باید در یک انتها به قلاب ۱۳۵ درجه و در انتهای دیگر به قلاب ۹۰ درجه ختم شوند و خم آنها آرماتورهای طولی و عرضی دیواره را مشترکاً در برگیرد. قطر این آرماتورها نباید کمتر از ۶ میلیمتر در نظر گرفته شود و فاصله آنها از یکدیگر، در هر دو جهت قائم و افقی، نباید از ۶۰۰ میلیمتر تجاوز کند.
- آرماتورهای عرضی هر وجه دیوارهها را میتوان در گوشهها با آرماتورهای وجه دیگر، به کمک خم ۹۰ درجه، پوشش و وصله کرد. بکارگیری وصله پوششی در ناحیه مستقیم این آرماتورها در صورتی مجاز است که در طول پوششی حداقل چهار آرماتور دوخت. که آرماتورهای طولی و عرضی را در برگرفته باشند.
- آرماتورهای طولی واقع در گوشههای مقطع قوطی شکل، در مواردی که امکانپذیر باشد، باید با خاموتهای بسته محصور شوند. چنانچه بکارگیری خاموت بسته مقدور نباشد میتوان از یک زوج خاموت U شکل، که طول شاخههای آنها حداقل دو برابر ضخامت دیواره باشد، استفاده نمود.
تغییر شکلها و ترک خوردگی پلهای بتنی
در پلها حالت حدی خستگی به سایر حالات حدی بهره برداری اضافه میشود. این حالت حدی به علت زیاد بودن نوسانات تنش در دالهای عرشه پلها حائز اهمیت است. ضوابط مربوط به محاسبه تغییر شکلها و ترک خوردگیها در پلها مشابه ضوابط آنها در ساختمانهاست، ولی محدودیتهای مربوط به کنترل آنها متفاوت است. در پلها تغییر شکلهای درازمدت وجود دارند. ولی به علت آنکه در پلها آسیبی به قطعات دیگر وارد نمیکنند، ضابطه خاصی برای کنترل آنها مطرح نمیشود.
در مواردی که بالهای تیر با مقطع T شکل یا مقطع جعبهای در کششاند، قسمتی از آرماتور کششی باید در بالها توزیع شود. این میلگردها باید در ناحیهای به طول عرض موثر تیر در کشش، که مقدار آن برابر با کوچکترین مقدار عرض موثر تیر در فشار یا یک دهم طول تیر است، قرار داده شوند. در مواردی که عرض بال، بزرگتر از عرض موثر تیر در کشش است، در ناحیه اضافی آن باید آرماتور در نظر گرفته شود. نسبت این آرماتور نباید کمتر ۰/۰۰۴ پیشبینی شود. از خم کردن آرماتورهای اصلی در نواحی با نوسان تنش زیاد باید خودداری شود.
طراحی دالها
طراحی دالها در آیین نامه عمدتاً مربوط به دالهایی است که در ساختمانها بکار برده میشوند. این دالها عموماً زیر اثر بارهای گسترده یکنواخت قرار دارند و تغییرات بار در آنها نسبتاً کم است. در پلها وجود بارهای متمرکز ناشی از اثر چرخها طراحی دال را تحت تاثیر قرار میدهد. اثر موضعی این بارها و چگونگی توزیع آنها در سطح دال و بر روی تیرهای زیر سری از مواردی هستند که باید در طراحی منظور شوند.
از طرف دیگر شکل عرشهها در پلها به صورتی است که مسیر انتقال بار به تکیهگاهها نسبتاً روشن و ساده است. دالها معمولاً رفتار انتقال بار یک طرفه دارند و از این نظر تحلیل آنها برای بارهای گسترده یکنواخت ناشی از بارهای مرده با پیچیدگی خاصی روبرو نیست و نیازی به روشهای تحلیل طولانی ندارد.
دالهای یک طرفه
دالهای یکطرفه به دالهای اطلاق میشود که در آنها عمده بارها در یک امتداد به تکیهگاهها منتقل میشود. این دالها یا تنها در دو سمت متقابل بر روی نشیمنگاهها، دیوارها یا تیرها، تکیه دارند یا در چهار سمت بر روی آنها نشستهاند. و نسبت طول به عرضشان از ۱/۵ بیشتر است. طراحی این دالها معمولاً بر اساس تحلیل و طراحی یک نوار یک متری که بر روی نشیمنگاههای عمودی تکیه دارد، صورت میگیرد.
لنگرهای خمشی ناشی از بارهای مرده در این دالها با استفاده از روشهای معمول در تحلیل تیرهای یکسره بدست آورده میشوند.
دالهای دو طرفه
دال دو طرفه به دالهایی اطلاق میشود که در آنها بار در دو امتداد به تکیهگاهها منتقل میشود. این دالها در چهار سمت بر روی نشیمنگاهها، تیرها یا دیوارها، تکیه دارند و نسبت طول به عرضشان از ۱/۵ کمتر است.
طراحی این دالها برای خمش با فرض آنکه بارهای وارده به دال بین دو نوار عمود بر هم توزیع شده و لنگرهای خمشی ایجاد شده در هر نوار بر اساس ضوابط دالهای یکطرفه انجام میشود.
دیوارها
دیوارهایی که در ساخت پلها بکار برده میشوند عمدتاً از نوع باربر، و حائل هستند. نوع اول در ساخت پایهها و کولهها و نوع دوم در نگهداری خاکریزها کاربرد دارند. در دیوارهای باربر، به علت کاربری بیشتر در ساختمانها، جزئیات خاص را نیز پوشش میدهد. امروزه برای نگهداری خاکریزها علاوه بر دیوارهای حائل وزنی و حائل بتن آرمه، انواع دیگر دیوارها مانند سپرهای حائل کوبیده شده در زمین، دیوارهای بتن آرمه مهار شده در پشت، و انواع شکلهای خاک مسلح، بکار برده میشود.
ملاحظات طراحی دیوارها حایل
دیوارهای حائل باید به صورت اعضای خمشی طراحی شوند. در مواردی که بارهای محوری ناشی از وزن دیوار و اثر اصطکاک مواد خاکریز در پشت آنها قابل ملاحظه است، این بارها باید در طراحی آنها نیز منظور شوند.
در دیوارها درزهای انقباض باید در فواصل حداکثر ۱۰ متر از یکدیگر و درزهای انبساط در فواصل حداکثر ۳۰ متر از یکدیگر پیش بینی شود. این درزها باید با مواد پر کننده مناسبی که عملکرد درز را مختل نکند پر شوند. این درزها در کوله ها باید در حدود وسط فاصله دو عضوی که بارهای ثقلی را به کوله منتقل می نمایند در نظر گرفته شوند.
طراحی دیوارهای حایل کنسولی بصورت دالهای کنسولی که پای آنها در شالوده گیردار است، و طراحی دیوارهای حائل پشت بنددار یا پیش بنددار بصورت دالهای یکسره که بر روی تکیهگاههای پشت بندها یا پیش بندها قرار دارند، انجام میشود. در موارد استفاده از پشت بند یا پیش بند باید نسبت به اتصال کامل آنها با دیوار اطمینان حاصل شود.
در دیوارهای حائل یکپارچهای که ارتفاع آنها در طول دیوار متغیر است، دیوار باید برای شرایط بارگذاری در مقطعی که به فاصله یک سوم طول دیوار از انتهای با ارتفاع بیشتر دیوار قرار دارد، طراحی شود. در این دیوارها باید ضخامت شالوده تا حد امکان در تمام طول یکسان در نظر گرفته شود ولی عرض شالوده را میتوان بنا به نیاز کاهش داد.
ملاحظات طراحی شالوده دیوارها
- شالوده دیوارهای حائل در دیوارهای کنسولی به صورت اعضای خمشی کنسولی و در دیوارهای پشت بنددار یا پیش بنددار به صورت دال های یکسره بر روی تکیهگاههای پشتبندها یا پیش بندها طراحی میشوند.
- پاشنه شالوده باید برای وزن تمام خاکریزی که بر روی آن قرار میگیرد، همراه با وزن سربار اضافی آن، طراحی شود مگر آن که محاسبات دقیقتر وضعیت دیگری را مشخص نماید.
- پاشنه شالوده باید برای بارگذاری در حالتی که خاکریزی اجرا نشده نیز طراحی شود. در این حالت شالوده زیر اثر بار ناشی از وزن دیوار و سایر بارهایی که ممکن است قبل از اجرای خاکریز به آن وارد شوند، قرار میگیرد.
توضیحات بیشتر در زمینه طراحی پلهای بتنی در نشریه شماره ۳۸۹ آورده شده است.